نفس مامان پسر بابانفس مامان پسر بابا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

محمد فرهام داودی

عیدانه

    پسر گلم عزیزدلم این سومین سالی هست که نو شدن رو همراه شما هستیم از دو شب قبل که می خواستیم هفت سین بچینیم شما کلی ذوق داشتی و کمک مامان می کردی عمو جونهم که براتون کیمدی خریده بود کمیدی هم شده بود حاجی فیروز من هم از وسایل داخلش استفاده کردم و یه هفت سین کوچولو درست کردم و داخل سفره خودمون گذاشتم توی این دو روز ما سه تاهم تلافات ماهی داشتیم که الان یه دونه عروس سفید فقط مونده این هم از عکس هفت سین ما ...
30 اسفند 1391

عکس

امروز عصر یادم افتاد که باید می رفتم و عکس جدید می نداختم که تا گفتم محمدفرهام هم گفت مامان منهم عکس میخوام لباس بپوشم طفلی فکر می کرد که میخوام عکس آتلیه بندازم اما دلم نیومد و طبق برنامه سالانه که اواسط اسفند ماه می برمش و چند تا عکس ازش می ندازم   امشب هم بردمش البته لباسها رو خودش انتخاب کرد و فقط دلش خواست با همون دو دست عکس بندازه و نخواست که دوباره لباس عوض کنم (مامان خسته میشم نکن میخوام عکس بندازم) تازه روی همون صندلی که من عکس 3*4 انداختم هم گفت باید عکس بندازه شبیه مامانش خاله عکاس هم با خوشروی هرجور که ایشون دستور داد عمل کرد قرار شد که چهار شنبه بریمو عکس دلخواهمون و انتخاب کنیم تا آخر سال هم تحویل بگیریم و...
14 اسفند 1391

آرایشگاه

قندو عسلم مامانی شرمنده شد دوباره دیر آپ شدم اما  می نویسم از   جمعه صبح که بابا جون زنگ زد که ببینه عسل خان ما همراهش میره به آرایشگاه که محمدفرهام گفت می خواد همراه بابا محسن میره شیطون مامان میگه که آرایشگاه بابایی خوشگل تره موهام و هم فشن می کنه خلاصه عصری عازم آرایشگاه شدن و بعد از گذشت ساعتی گل پسر وارد شدو مابا یه پسری با موهای فشن شده مواجه شدیم و از دیدن روی ماهش و موهای فشن عزیزدلمان مسرور شدیم و تمام مدت قربون صدقه می رفتم و پسری هم همش نق میزد که مامانی دارم می خارم و آروم آروم لخت شد که عازم حمام بشه پشت گردنش یه مقدار قرمز شده بود بابا گفت به عمو بهمن گفتم حسابی فشن کن اونهم یه کم پشت گردنشو ماشین کرد و نا...
14 اسفند 1391

اندر احوالات عسل خان

دردانه ام شرمنده این روزها خیلی دیر دیر آپ میشم فرصت ندارم هم با شما مشغول بازی و کاریم و گاهی اوقات میام از دوستایی که تند و تندبه ما سرمیزنن ممنونیم ماهم فراموش تون نکردیم سعی می کنم زودی بیاییم دیدنتون این روزها شعر حسنی و از این قسمت برای مامانی روزی صد بار می خونی تازه سوره کوثر هم میتونی با کمک مامانی بخوین البته بیشترشو خودت میگی من اونجایی که یادت می ره و یه کوچولو اشاره می دم  الاغه خوب و نازنین سر برهوا سم برزمین یالت بلند و پرمو دمت مثال جارو یکمی به من سواری میدی نکه نمی دم نکه نمی دم چرا نمیدی واسه اینکه من تمیزم پیش همه عزیزم اما تو چی موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه و واه و واه محمدفرهام جو...
2 اسفند 1391
1